آسمون دلدادگی | ||
|
بیاباهم باشیم نه یه سال بلکه یه عمر بذارآوازهی باهم بودنمون جوری درشهربپیچه که روسیاه شن اوناییکه سرجداییمون شرط بسته بودن . . . توباش بارون باشه وجادهای بی انتها به دنیامیگم خداحافظ ..... "تاقاف ترین قله ی هستی،سیمرغ ترین همسفرم باش، من مرغ اسیردل دریاچه ی نورم، تاپربکشم سوی خدا،بال وپرم باش." برات مینویسم: ازابهام لحظه ها ازتردید ازحجم مرگ آورنبودنت ازکساییکه ردمیشن وبوی تورومیدن برات مینویسم: ازحدیث تلخ بغضهاتاابد ازقناعت به یک خاطره،یک یاد ازصبوری من وجای خالیتو …… میتــــرسم… میترســم کســـی بــویِ تنـــت روبگیـــره، نغمـــــه دلـــت روبشنـــــوه، وتــــــو،خـــوبگیــــری بــه مونــدنــــش! چــــه احســـاسِ خــط خطـــی ومبــهمیه، ایــــن عاشقـــــونـــه هایِ حســـــودیِ مـــن در این غروب جمعه! یاحق نظرات شما عزیزان: نفسهای شبانه
![]() ساعت16:45---5 مرداد 1392
چقدر زود دیر میشود ....
رفتی بی آنکه بپرسی زنده ام .. نفس میکشم ... چشمهایم نگران است ... لبهایم تشنه ی بوسیدنند .. رفتی بی آنکه بپرسی دوستت دارم .. یادم رفته بود بگویمت که : دوستت دارم حتی اگر سالها از من دور باشی . .. خاطره های نیمه شب وبارش باران و نفسهای گرم تو .. آه که چقدر دوستت داشتم .. نمیدانم شاید هنوز هم دوستت دارم .. نمیدانم .. واقعا نمیدانم .. گرمای نفسهایت و هرم لبانت وبوسه ای که مینشست بر لبان تشنه ی من ... آغوش داغت و دوستت دارم مهای صمیمانه ات .. یادش بخیر رقص دستانم میان گیسوانت .. یادش بخیر لرزش لبهایم بر لبهایت .. یادش بخیر ... ![]() ![]() پاسخ:من تصورم از تو با "کــاش" گره خورده تـــو, توقعاتت از من با "بایـــــــد"یاحق صخره
![]() ساعت7:29---5 مرداد 1392
هر روز کنار آیینه که می ایستم به شوق دیدنت فقط از یه عطر میزنم،نمیخوام حتی بوی تنم هم بوی یکرنگی نداشته باشه...
عطر ناب عشق تنها عطر خوش بویی که هرگز قدیمی و کهنه نمیشه و هر بار که بوش کنی احساست پر میشه از خواستن..... پاسخ:دستش از آب بیرون مونده بود... همه فکر کردن داره درخواست کمک میکنه... اما اون دستشو به نشونه ی سلامتی آورده بود بالا..که دل عشقش نلرزه...یاحق |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |